معانی و مفاهیم انتخابات در ایران
شباهنگ راد شباهنگ راد

 

 

 

رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی از جانب شورای نگهبان، اپوزیسیون حکومتی و دیگر وابسته‏گان به سرمایه را، بر آشفته نمود. به عبارتی انتظار چنین "گستاخی" - و آن‏هم - نسبت به رفسنجانی را نداشته‏اند. فردی که از اوائل پای‏گیری رژیم جمهوری اسلامی، دوشادوش نظام بوده – و می‏باشد -، و برای حفظ و پابرجایی آن کوشیده و هم‏چنان بر آن است تا اسرار نظام را تا آخرین لحظه در قلب خود محفوظ نگه دارد. اسراری که مترادف با کُشتار هزاران زندانی سیاسی و توده‏های محروم و هم‏چنین خانه‏خرابی میلیون‏ها انسان و غارت اموال عمومی توسط سران رنگارنگ نظام است. البته در این میان کمتر کسی‏ست که بر سوابق "درخشان" رفسنجانی شک و تردیدی داشته و یا این‏که، با آن ناآشنا باشد. رئیس تشخیص مصلحت نظام از سال 68 تاکنون، رئیس مجلس خبرگان (از سال 86 الی 90)، رئیس جمهور نظام (از 68 الی 76)، جانشین فرماندهی کل قوا (از 67 الی 68)، رئیس شورای‏علی دفاع (از 60 الی 68) و اوّلین رئیس مجلس شورای اسلامی (از 59 الی 68) و غیره عناوین مسئولیتی‏ست که بر عهده‏ی وی بوده و می‏باشد.

 

پر واضح است‏که به حایشه انداختن رفسنجانی از کاندیداتوری ریاست جمهوری اسلامی، ربطی به ارتباط و موضع وی با آرمان کارگران و زحمت‏کشان و با خواسته‏های به‏حق آنان ندارد؛ پر واضح است‏که این عنصر، همواره در پی حفظ و حراستِ نظام بوده و در دُوره‏های متفاوت هزاران انسان بی‏گناه را از دم تیغ گذارند، و هزاران تن دیگر را از خانه و کاشانه‏ی‏شان آوراه نموده است. فراموش نه شده است‏که چگونه این جانی، در قتل کمونیست‏ها و مبارزین داخل و خارج از کشور نقش داشته است و فراموش نه شده است‏که، چگونه خلق ستم‏دیده‏ی کُرد در دُوران زمام‏داری وی، مورد یورش و تعدی ارگان‏های نظام قرار گرفته است. در حقیقت جامعه‏ی ایران در این چند دهه و توسط چنین جانیانی، به خرابه تبدیل شده است و عناصریی هم‏چون رفسنجانی زندگی میلیون‏ها انسان را به کام مرگ و نیستی کشانده‏اند. این نظام با تمامی مدافعین‏اش شراند برای محرومان. به بهانه‏ی مبارزه با متجاوزگران، جنگ خونینی را به خلق‏های ستم‏دیده‏ی ایران تحمیل نمودند و به بهانه‏ی سازنده‏گی، بر تعرض خود به کارگران و دیگر زحمت‏کشان افزوده‏اند. همه‏ی سران حکومت در تخریب زنده‏گانی توده‏ها شریک‏اند و هم‏چنین هیچ دُوره‏ای از حکومت‏داری مدافعین نظام را نمی‏توان سراغ داشت، که توده از استثمار صاحبان تولیدی و سرمایه‏داران و از تعرض ارگان‏های بقای سلطه‏ی امپریالیستی در امان بوده باشد. با این اوصاف مخالفت رفسنجانی با جناح‏های رقیب حکومتی، به‏معنای چرخش منافع‏ی طبقاتی و نزدیکی وی با حقوق "شهروندی" نیست. دلیل اصلی آن به اوضاع وخیم و بد اقتصادی مردم مربوط می‏شود؛ دلیل آن به وضعیت جامعه‏ی سراسر خشن و بی‏رحمی مربوط می‏شود که سران حکومت بر آن تحمیل نموده‏اند.

 

به بیانی روشن‏تر بالائی‏ها به جان هم افتاده‏اند، به دلیل این‏که قادر به کنترل بیش از این پائینی‏ها و پاسخ‏گوی بحران رو در رو نیستند. همه‏ی آنان به‏عیان می‏دانند که مردم از دست این نظام کلافه‏اند و بوی آن، دهه‏هاست که به مشام‏شان رسیده است. می‏دانند که رژیم فاقد کمترین پایگاه مردمی‏ست و می‏دانند که تداوم چنین وضعیتی، عمر رژیم را کوتاه‏تر خواهد نمود. بی دلیل نیست که با تمام قوا به‏میدان آمده‏اند تا مبادا روزهای هرج و مرج بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 تکرار شود. به هر حال، هم جناح تأئید شده و هم رد صلاحیت شده‏های نظام، تفاوتی با هم – نداشه - و ندارند و هیچ‏کدام‏شان، بدرد مردم نمی‏خُورند و باید تأوان کرده‏های را باز پس دهند. در حقیقت نظام مدیون بازی‏های سیاسی جناح‏های متفاوت است و به‏عینه دریافته شده است که هر یک از آنان در عمل نقش سوپاپ اطمینان آنرا ایفاء نموده‏اند و کار هر یک از آنان، در به انحراف کشاندن افکار عمومی و در سرکوب خواسته‏های پایه‏ای و به‏حق مردمی‏ست. مازاد بر این‏ها ورود و یا تأئید افرادی هم‏چون رفسنجانی به صحنه‏ی انتخابات ریاست جمهوری، به‏معنای دمکراسی طلبی سران حکومت و هم‏چنین درمان، دردهای ناعلاج میلیون‏ها توده‏ی ستم‏دیده نبوده و نیست؛ چرا که انتخابات در ایران، نه انتخابات مردمی بلکه انتصابات و تغییر آرایش دولتی به‏منظور حفظ و نگه‏داری بهتر نظام است. از آغاز این‏چنین بوده است و از آغاز، تلاش حاکمان بر آن بوده است تا عناصر و دار و دسته‏های‏شانرا نه تنها به جامعه، بلکه به خودی‏ها هم تحمیل نمایند. به عبارتی انتخابات در جوامع‏ای هم‏چون ایران از چنین محسناتی برخوردار بوده و به همین دلیل فاقد پائین‏ترین معیارهاست. در ایرانِ تحت سلطه، معانی و مفاهیم واژه‏ها و از جمله مفهوم انتخابات وارونه است و به‏عینه دریافته شده است‏که در این نظام‏ها، آرای مردمی هرگز و هرگز به حساب نی‏آمده و سرنوشت مردم، همواره و همواره توسط حاکمان و آن‏هم به یُمن سلاح و زور رقم زده شده است.

 

فقر میلیون‏ها توده، در سه دهه‏ی حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی از یک‏طرف و سرکوب عنان گسیخته و دائمی آنان توسط منادیان سرمایه از سوی‏دیگر گواه‏ی این ادعاست که سران حکومتی و دولتی - و آن‏هم با شکل و شمایلی -، در پی غارت هر چه بیش‏تر اموال عمومی به جیب دار و دسته‏های خودی‏اند. روند رو به نزول زندگی و معیشت توده‏ها و به تبع‏ی آن، تجربه‏ی سراسر نکبت‏بار دهه‏های پیشین، مبین این واقعیات است‏که مردم نه تنها با سر کار آمدن عناصریی هم‏چون رفسنجانی موافق نبوده – و نیستند -، بلکه با اعتراضات و با نارضایتی خود نشان داده‏اند که با تمامی سران و کاندیداتورهای نظام مخالف‏اند و با همه‏ی آن‏ها سر جنگ دارند. این جنگ و جدال، دائمی و طبقاتی‏ست و در حقیقت جنگ و جدل بالائی‏ها، جنگ و جدل پائینی‏ها نیست. جنگ و جدل آنان بر سر سهم‏بری هر چه بیش‏تر، از نعمات جامعه است و در عوض، جنگ پائینی‏ها با بالائی‏ها، بر سر تقسیم ثروت، مابین همه‏ی آحاد جامعه می‏باشد. به بیانی دیگر و بر خلاف نظر نادانان و ابلهان، دعوای جناح‏های متفاوت نظام، بر سر بازنویسی و زیر و رو نمودن قانون سراسر جنایت جمهوری اسلامی نیست، و آمد و رفت‏های عناصریی هم‏چون رفسنجانی و انتساب الفاظی هم‏چون عنصر "معتدل" و "میانه‏رو" به وی، چیزی جز، به عقب راندن و به کج‏راه کشاندن جنبش‏های اعتراضی و مهمتر از آن‏ها، افزودن بر طول عمر نظام جمهوری اسلامی نیست. همه و علی‏رغم تفاوت‏های بسیار و بسیار جزئی، سر و ته یک کرباس‏اند و بدرد جامعه و بدرد مردم نه‏خُورده و نه‏خواهند خُورد. به کلامی حقیقی انتخاب واقعی مردم، حذف نظام از فضای جامعه و پرتاب یکایک مجریان و مدافعین آن به زباله‏دان تاریخ می‏باشد. به این دلیل که هر یک از جناح‏های متفاوت نظام، بیش از اندازه‏ی ایران سرمایه اندوخته‏اند و ید طولائی در چپاول، غارت و سرکوب توده‏ها دارند. بنابراین چه عناصر رد شده از فیلتر شورای نگهبان، و چه عناصر گیر کرده در آن، هیچ‏گونه تفاوتی با هم نه‏داشته و در عمل و همه، مبلغ و مدافع‏ی سیاست‏های اقتصادی، سیاسی و نظامی رژیم جمهوری اسلامی بوده و می‏باشند.

 

به واقع که عمر این نظام، بیش از اندازه و بر خلاف ارزیابی‏ها و تصورات، طولانی شده است. حیات لحظه‏ای این نظام هم مترادف با فقر و بدبختی هر چه بیش‏تر انسان‏های محروم است. به عینه مشاهده است‏که مردم در چنین نظامی، فاقد ارزش‏اند و به‏عنوان نیرو و عناصر سودده برای سرمایه‏داران به حساب می‏آیند و وظیفه‏ی‏شان کار بیش‏تر و در عوض، خواست و تقاضا پائین‏تر است. دهه‏هاست که اعتراضات به‏حق‏شان مورد تعرض وحشیانه‏ی ارگان‏های سرکوب‏گر نظام قرار گرفته است و در این‏میان کسی مدافع‏ی عملی آنان نیست. سرکوب هزاران خواسته‏های کارگری – توده‏ای و به تبع‏ی آن‏ها کُشتار و اعدام هزاران زندانی سیاسی و قربانیان نظام امپریالیستی، حکایت از آن دارد که آن‏چه، رژیم جمهوری اسلامی را سراپا نگه داشته است، نه پایگاه مردمی آن، بلکه در سازمان‏دهی و در قدرت بالای ارگان‏های سرکوب‏گر آن می‏باشد.

نظام دارای ابزار و آلات سرکوب است و مردم، فاقد ابزار مناسبِ مقابله‏ای با سران حکومت‏اند، و امّا و در عوض، از قدرت و پتانسیل بسیار بالائی برای تغییر جامعه‏ی سراسر ظلم و تباهی برخورداراند. نه ضعف مردم، و در حقیقت ایراد اساسی، در فقدان عناصر سالم و نیروهای کمونیستی در درون جامعه و آن‏هم در پیشاپیش اعتراضات و مبارزات‏شان بر می‏گردد. بی دلیل نیست که عناصر و جانیانی هم‏چون رفسنجانی که پرونده‏ی بس قطوری در چپاول، غارت و سرکوب میلیونی توده‏ای دارند، به "ناجیان" امروزی تبدیل گردیده‏اند و ابلهان و نادانان خلق هم  دارند چنین عتاصری را به‏عنوان عنصر "معتدل" و "میانه‏رو" به جامعه و به مردم معرفی می‏نمایند! عنصر "معتدل" و "میانه‏رو"ای که بارها و بارها در مقابل پائین‏ترین خواسته‏های مردمی ایستاده است تا مبادا، چرخش دم و دستگاه‏های سرمایه دچار اشکال گردد. بر خلاف نظر کوتاه اندیشان و اپوزیسیون راست غیر حکومتی، رفسنجانی قصد ورود به انتخابات پیشاروی ریاست جمهوری را داشت، به این دلیل که موقعیت نظام را در خطر می‏دید؛ نام نویسی نمود، به این دلیل که قصد داشت کشتی بحران‏زده‏ی جمهوری اسلامی را از طوفان رو در رو و آتی نجات دهد. وی دانسته و می‏داند که در این نظام، آرای مردمی فاقد اعتبار است، – و دانسته – و می‏داند که سپاه پاسداران و ولی فقیه، و دیگر دار و دسته‏های‏شان، سرنوشت انتخابات متعدد را رقم زده‏اند، و در هر دُوره‏ای از درون صندوق‏ها، آرایی را به بیرون کشیده و می‏کشند که با گرایشات و با خواسته‏های آنان نزدیک‏تر باشد. بنابراین ورود به چنین بازی‏هایی، بیهوده و بی نتیجه است و زمانی باید مردم را به پای صندوق‏های رأی دعوت نمود، که ماحصل آرای خود را در عمل به بینند؛ باید در عمل نشان داده شود که تفاوت بسیار زیاد و بنیادی‏ای مابین دمکراسی ادعایی سرمایه‏داران و با دمکراسی تعریف شده‏ی مدافعین باطنی منافع‏ی کارگران و زحمت‏کشان است. باید نشان داده شود که تنها در جامعه‏ای فارغ از زوز و ستم است که انتخابات از مضامین و مفاهیم واقعی برخوردار خواهند بود؛ جامعه‏ای که در آن نه از سرمایه‏دار و استثمارگر و از غارت اموال عمومی خبری است، و نه تزویر، ریا، دروغ و یا راه‏اندازی نمایشات انتخاباتی از نوع, رژیم جمهوری اسلامی. در یک کلام جامعه‏ای که سیاست و اقتصادش بر اساس منافع‏ی عمومی پای ریخته شده است و همه‏ی هم و غم‏اش، سازنده‏گی، بالنده‏گی و تضمین آسایش و آرامش کارگران و زحمت‏کشان می‏باشد.  

 

 

2 ژوئن 2013

12 خرداد 1392


June 2nd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی